تاریخ عشق شاهد آن نامه می شود
نوشنده شراب نباشد جز از علی
محراب اشتیاق پر از باده می شود
امشب ستارگان همه چشمک نمی زنند
چون صاحب ستاره خود استاره می شود
بر عرشیان خبری تازه داده اند
راه عروج بر ز دل ساده می شود
مهمان خاص حضرت حق می رود به شوق
سوی طلوع فجر که خونابه میشود
چون می رسد به گوش صدای اذان عشق
عاشق ترین نفر مسافر میخانه میشود
هجر وفراق یار کشد سوی خانه اش
جایی که سر به مهر به سجاده می شود
از عرشیان رسد خبر رستن علی
ان لحظه ایی که عرش خدا دیده می شود
محراب می کشد به خود این ناز دانه را
تک بوسه ایی ربوده و دیوانه می شود
رقصان به عرشیان برسانند چو این خبر
آنگه که مرد حق مست از آن باده می شود
بعد از هزارسال دل ساده ام به شوق
سجاده را گشوده و بر سجده میشود
تا بیندش که بر صف اول نماز عشق
ایستاده است و قامت استاده می شود
مسجدسلیمان اسداله پورهاشمی
??/?/??
استاره در زبان بختیاری یعنی ستاره